دیدم آتش را ولی در را نمیدانم چه شد
خُرد شد پهلو ولی پر را نمیدانم چه شد
پای ضارب بشکند وقتی که در را باز کرد
طفل رفت از دست، مادر را نمیدانم چه شد
شانهی مادر که تکلیفش مشخص شد ولی
بعد از آن موهای دختر را نمیدانم چه شد
زد حسین از داغ مادر بر سرش اما چه سود
بعدها در کربلا سر را نمیدانم چه شد
فاطمه در اصل حیدر بود و حیدر فاطمه
فاطمه جان داد حیدر را نمیدانم چه شد
نیمی از خلقت میان خاک پنهان شد ولی
بارالها نیم دیگر را نمیدانم چه شد
خواستم تا آخر این شعر را امضا کند
آخر این شعر دفتر را نمیدانم چه شد
حسین طاهری
- ۰ نظر
- ۲۳ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۰۰