آن مرد رفت و ماند کلامش؛
«ما ملّتِ امام حسینیم»
اما، یکی از آینه پرسید:
«ما ملّتِ کدام حسینیم؟»
او با ستم، کنار نیامد
با جهل، سازگار نیامد
بیخود به کارزار نیامد
ما ملّتِ کدام حسینیم؟
فرمود: «این که شیوۀ دین نیست
ای قوم! دینِ جدّ من این نیست!
دین با دروغ و حیله، عجین نیست»
ما ملّتِ کدام حسینیم؟
فرمود: «اهلِ دین به زبانید
دنیاپرست کیست؟ همانید
دردا! شما حرامخورانید»
ما ملّتِ کدام حسینیم؟
فرمود: «اگرچه اهلِ ریایید
هرچند دشمنانِ خدایید
تا وقت هست سوی من آیید!»
ما ملّتِ کدام حسینیم؟
فرمود آن بهارِ یتیمان:
«جز مِهر، چیست معنیِ ایمان؟»
او بود از تبارِ کریمان
ما ملّتِ کدام حسینیم؟
او دستگیرِ کارگران بود
پیگیرِ وضعِ کولبران بود
پشت و پناهِ دربهدران بود
ما ملّتِ کدام حسینیم؟
او دم به دم، شعار نمیداد
در مسندش قرار نمیداد-
هرکس که دل به کار نمیداد
ما ملّتِ کدام حسینیم؟
او خارِ چشمِ راهزنان بود
مغضوبِ اختلاسکُنان بود
حیدر چگونه بود؟ چنان بود
ما ملّتِ کدام حسینیم؟
او بود همنشینِ نداران
یارِ تمامِ بیکسوکاران
بارانِ مهربانِ بهاران...
ما ملّتِ کدام حسینیم؟
او شیرِ روز و عابدِ شب بود
پاکیزهخویِ پاکنسب بود
تمثالِ بیمثالِ ادب بود
ما ملّتِ کدام حسینیم؟
آن مردِ حق، علیهِ ضلالت...
آن نور، در برابرِ ظلمت...
جان داد و تن نداد به ذلّت
ما ملّتِ کدام حسینیم؟
او «کُشتۀ فتاده به هامون»
او «صیدِ دستوپازده در خون»
ما کیستیم؟ عشقِ تریبون!
ما ملّتِ کدام حسینیم؟
ما کیستیم؟ اهلِ تظاهر
ما کیستیم؟ مستِ تبختر
ما نیستیم مردِ تدبّر
ما ملّتِ کدام حسینیم؟
ما غافل از مسیر و مرامش
بیبهره از پیامِ کلامش
تنها دکان زدیم به نامش
ما ملّتِ کدام حسینیم؟
مجتبی احمدی
- ۱ نظر
- ۱۹ مرداد ۰۱ ، ۲۰:۴۷