اگرچه بال گشوده، فراز افلاکم
هنوز عاشقم و دلسپردهی خاکم
که مرگ هم نتوانست داغ عشقت را
ز یاد من ببرد آنچنان که تریاکم
جنازهام به بهشت است و جان من در خاک
تو در زمینی و پیش تو مانده ادراکم
دلم گرفت ز حور و شراب بی سردرد
کجایی عشق زمینیم! خوشهی تاکم؟!
بگو چه بر سرم آوردهای که گریه کنند
تمام شهر از این سرگذشت غمناکم
کجایی و به که دل دادهای و یار کهای؟
شراب نوش لبت کیست عشق ناپاکم؟!
به دست کیست در این پنجشنبه غمگین
گلایلی که نیاوردهای سر خاکم؟
حسن صادقیپناه
- ۰ نظر
- ۰۷ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۰۴