ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

بهترین شعرهایی که شاید نخوانده‌اید

ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

بهترین شعرهایی که شاید نخوانده‌اید

ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

اگر جایی با هشتگ #لاادری مواجه شدید، یعنی اسم شاعر را نمی‌دانیم؛
شاعر را که شناختید به ما هم خبر دهید...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اصغر حاج حیدری» ثبت شده است

ما برتو ای حسین دمادم گریستیم
اما چه سود چون به شما ننگریستیم

ما کوفیان عصر جدیدیم در نفاق
گفتیم یا حسین و یزیدانه زیستیم

ما تیغ را به خصم نه، بر خویش می‌زنیم
خصمیم یا که دوست ندانیم کیستیم

پاسخ نمی‌دهیم به هل من معین تو
تنهایی‌ات مدام که ما یار نیستیم

ما خو گرفته‌ایم به بیداد هر زمان
کو پای عزم، تا به عدالت بایستیم

شد سکه‌سکه گوهر اشکی که داشتیم
آن را به چنگ معرکه‌گیران گذاشتیم

این هوچیان که نام تو دکانشان شده است
بی آبی خیام شما نانشان شده است

گیرند سکه سکه از احساس ما خراج
بازارشان گرفته زکذب وریا رواج

نسبت دهند بر تو سخن‌های ناپسند
این قوم بر روایت عشق تو جاهل‌‌اند

گویند کرده‌ای طلب از اهل کوفه آب
تاجرعه‌ای دهند تو را از ره ثواب

غافل از آن که چشمه‌ی آب بقا تویی
خضر از کف تو خورده برای حیات، آب

دریا تو بودی و سپه کوفه چون کویر
دریا کجا کند طلب آب از سراب؟

گفتند اهل بیت تو گشتند خوار وزار
ناکام گشته‌ای تو و خصم تو کامیاب

خواندند خوار، خواهر آزاده‌ی تو را
دور است خواری از حرم پاک بوتراب

خواری کجا و زینب آزاده‌ی علی
ذلّت کجا و دختر بانوی آفتاب؟

ای زاده‌ی رسول، که عزت از آن توست
هرجا نماز عشق شود ‌با اذان توست

ذلّت نبود شأن تو خواری نخواستی
تکبیر عشق گفتی و مردانه خاستی

برخاستی به عزم و نشستی به خون خویش
پشت فساد و فتنه شکستی به خون خویش

آن دم که شد به نیزه سرت ‌ای امام عشق
گفتم زدند سکه‌ی دولت به نام عشق

خون تو نقش پرچم فتح القریب شد
نصر خدا تو را زشهادت نصیب شد

آغاز شد برای تو دوران دیگری
آن روز بود سوم شعبان دیگری...

اصغر حاج حیدری

  • ناخوانده