تو را در بغض طهران در امیرآباد گم کردم
تو را در کوچههای سرد نوبنیاد گم کردم
تو را در جشن و رقص و پایکوبی بین مهمانها
تو را در گریه های میرِ بیداماد گم کردم
تو را در گرتههای صلح و آزادی غم و شادی
تو را در شعرها ای درد مادرزاد گم کردم
تو را در قهوه خانهها تو را در دود قلیانها
تو را در پشت میز کافهی میعاد گم کردم
تو را در سفره های هفت سین در لحظه ی تحویل
تو را در تنگها ای ماهی آزاد گم کردم
تو را در عصر سیمان عصر انسانهای ماشینی
تو را در شهر زندان این قفسآباد گم کردم
تو را در دشنهای در دیس در...
دهانت را میبویند
مبادا که گفته باشی دوستت میدارم
دلت را میبویند
روزگار غریبیست نازنین
تو را در شاملو این قالب آزاد گم کردم
تو را در بیستون در تخت خسرو خواب با شیرین
تو را در ضربههای تیشهی فرهاد گم کردم
تو را در عصر مشروطه تو را در مجلس روسی
تو را در ضجّههای یک زن معتاد گم کردم
تو را در جایگاه متهم در غل و در زن/جیغ
تو را در دادگاه عدل استبداد گم کردم
تو را در بی کلاهیهای شاپو پهلوی بر دار
تو را در مسجد ناشاد گوهرشاد گم کردم
تو را در آخرین برداشتهای نفی از منکر
تو را در گشتهای کاملا ارشاد گم کردم
سیداحمد حسینی
تو را در کوچههای سرد نوبنیاد گم کردم
تو را در جشن و رقص و پایکوبی بین مهمانها
تو را در گریه های میرِ بیداماد گم کردم
تو را در گرتههای صلح و آزادی غم و شادی
تو را در شعرها ای درد مادرزاد گم کردم
تو را در قهوه خانهها تو را در دود قلیانها
تو را در پشت میز کافهی میعاد گم کردم
تو را در سفره های هفت سین در لحظه ی تحویل
تو را در تنگها ای ماهی آزاد گم کردم
تو را در عصر سیمان عصر انسانهای ماشینی
تو را در شهر زندان این قفسآباد گم کردم
تو را در دشنهای در دیس در...
دهانت را میبویند
مبادا که گفته باشی دوستت میدارم
دلت را میبویند
روزگار غریبیست نازنین
تو را در شاملو این قالب آزاد گم کردم
تو را در بیستون در تخت خسرو خواب با شیرین
تو را در ضربههای تیشهی فرهاد گم کردم
تو را در عصر مشروطه تو را در مجلس روسی
تو را در ضجّههای یک زن معتاد گم کردم
تو را در جایگاه متهم در غل و در زن/جیغ
تو را در دادگاه عدل استبداد گم کردم
تو را در بی کلاهیهای شاپو پهلوی بر دار
تو را در مسجد ناشاد گوهرشاد گم کردم
تو را در آخرین برداشتهای نفی از منکر
تو را در گشتهای کاملا ارشاد گم کردم
سیداحمد حسینی
- ۰ نظر
- ۱۱ آذر ۹۵ ، ۱۵:۱۶