ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

بهترین شعرهایی که شاید نخوانده‌اید

ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

بهترین شعرهایی که شاید نخوانده‌اید

ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

اگر جایی با هشتگ #لاادری مواجه شدید، یعنی اسم شاعر را نمی‌دانیم؛
شاعر را که شناختید به ما هم خبر دهید...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر انتقادی» ثبت شده است

مسجد محله مون یه شیخ نازنین داره
حرفاش آدم رو می گیره تو صداش اوین داره

تو چاییش نبات می ریزه منبرش شیرین می شه
هممون نئشه می شیم بس که صداش طنین داره

حالا که نئشه شدی وقتشه خون گریه کنی
اشک چشم مؤمنین حکم نفازولین داره

شکمش بزرگه اما پر نورانیته
نور ایمان میدونین چقد پروتئین داره!

آدمو یاد نماز میندازه قطر گردنش
گردن کلفتشم حکم ستون دین داره

با نیگاش ضعیفه ها جون می گیرن قوی می شن
تو سرنگ هر مژه اش صد سی سی ویتامین داره

رو زمین،زیر زمین،رو قله ها،تو دره ها
حتی این مرد خدا روی هوا، زمین داره

پنجاه و دو سالشه شصت و سه بار حاجی شده
این همه حجو فقط محمد امین داره

سیرآفاقو که کرده مگه چن تا کشوره
دنیا با این عظمت دیویست تا سرزمین داره

واسه این که شیعیان تصاعدی زیاد بشن
صد تا زن فقط با اسم کوچیک مهین داره

همه رو شفا می ده فقط با نسخه ی دعا
واسه ی زنای نازا تو دعاش جنین داره

واسه ریشه کنی دیابت از کشورمون
کافیه دعا بخونه دعاش انسولین داره

خمس مالت رو می خواد تا کلشو حلال کنه
اون فقط دغدغه ی نجات مسلمین داره

دکترا تو کل رشته ها نداره اما اون
واسه کل مشکلات دنیا دکترین داره

مثلاً گفته اگه یه زن با یک مرد تو فضا
تو فضا پیمایی که فقط دو سرنشین داره

بشینن کنار هم باید درو باز بذارن
آخه شیطون واسه آدم همه جا کمین داره

گفته زن ها باید از میمون نر رو بگیرن
میمونم قلب داره،بالاداره، پایین داره!

یادمه یه روزمی گفت کنده ی نیمسوز سقر
ارتباط محکمی با عضو نقطه چین داره

یه نفر گفت نمی شه کنده ها کلفترن
شیخ ما گفت که کنده صمغ وازلین داره

یه روزی می گفت فقط اهل یقین می ره بهشت
که میون مؤمنین شیعه فقط یقین داره

شیعه ی اهل یقین شلوار جینت رو درآر
عوضش حوری جنت مینی ژوپ جین داره

لب حوری رو ببوس وقتی سرت درد می گیره
حوری باغ بهشته لبش آسپرین داره

حوری درمون تموم درداتونه ؛ مثلاً
واسه سرما خوردگی باغ لیمو شیرین داره

حوریا عرب زبونن عربی رو یاد بگیر
حوری نفرت از زبون فارسی و لاتین داره

شیخ نورانی ما رئیس جمهور نشده
شرکت توسعه ی هاله ی نور تو چین داره

رفته بود روسیه تقریب مذاهب بکنه
حالا ماهی یه دفه روضه ی استالین داره

واسه رد گم کنی دائماً به اینگیلیس می ره
ولی عکس یادگاری با رفیق لنین داره

اسم شیخ ما علی نیس ولی هر کی باش بده
حکم قاسطین و ناکثین و مارقین داره

نوه ی دو تا آخوندم منو دسگیر نکنین
به خدا شعر قشنگ بنده آفرین داره!

سعید نوری

  • ناخوانده

آن مرد رفت و ماند کلامش؛
«ما ملّتِ امام حسینیم»
اما، یکی از آینه پرسید:
«ما ملّتِ کدام حسینیم؟»

او با ستم، کنار نیامد
با جهل، سازگار نیامد
بی‌خود به کارزار نیامد
ما ملّتِ کدام حسینیم؟

فرمود: «این که شیوۀ دین نیست
ای قوم! دینِ جدّ من این نیست!
دین با دروغ و حیله، عجین نیست»
ما ملّتِ کدام حسینیم؟

فرمود: «اهلِ دین به زبانید
دنیاپرست کیست؟ همانید
دردا! شما حرام‌خورانید»
ما ملّتِ کدام حسینیم؟

فرمود: «اگرچه اهلِ ریایید
هرچند دشمنانِ خدایید
تا وقت هست سوی من آیید!»
ما ملّتِ کدام حسینیم؟

فرمود آن بهارِ یتیمان:
«جز مِهر، چیست معنیِ ایمان؟»
او بود از تبارِ کریمان
ما ملّتِ کدام حسینیم؟

او دستگیرِ کارگران بود
پیگیرِ وضعِ کولبران بود
پشت و پناهِ دربه‌دران بود
ما ملّتِ کدام حسینیم؟

او دم به دم، شعار نمی‌داد
در مسندش قرار نمی‌داد-
هرکس که دل به کار نمی‌داد
ما ملّتِ کدام حسینیم؟

او خارِ چشمِ راهزنان بود
مغضوبِ اختلاس‌کُنان بود
حیدر چگونه بود؟ چنان بود
ما ملّتِ کدام حسینیم؟

او بود هم‌نشینِ نداران
یارِ تمامِ بی‌کس‌وکاران
بارانِ مهربانِ بهاران...
ما ملّتِ کدام حسینیم؟

او شیرِ روز و عابدِ شب بود
پاکیزه‌خویِ پاک‌نسب بود
تمثالِ بی‌مثالِ ادب بود
ما ملّتِ کدام حسینیم؟

آن مردِ حق، علیهِ ضلالت...
آن نور، در برابرِ ظلمت...
جان داد و تن نداد به ذلّت
ما ملّتِ کدام حسینیم؟

او «کُشتۀ فتاده به هامون»
او «صیدِ دست‌وپازده در خون»
ما کیستیم؟ عشقِ تریبون!
ما ملّتِ کدام حسینیم؟

ما کیستیم؟ اهلِ تظاهر
ما کیستیم؟ مستِ تبختر
ما نیستیم مردِ تدبّر
ما ملّتِ کدام حسینیم؟

ما غافل از مسیر و مرامش
بی‌بهره از پیامِ کلامش
تنها دکان زدیم به نامش
ما ملّتِ کدام حسینیم؟

مجتبی احمدی

  • ناخوانده

خدایا این خوشی این خواب شیرین را مگیر از ما
فقط آن را مگیر از ما فقط این را مگیر از ما

جهان در ناز و نعمت نحن فی شعب ابی‌طالب
خودت این امتحان سخت و سنگین را مگیر از ما

گرفتی تخم مرغ و مرغ و شیر و ماست را لطفاً
دگر از سفره‌ها ته‌دیگ و ته‌چین را مگیر از ما

مبادا ای خدا "روزی" بیفتد دست خاندوزی
کشیدی روغنم را آه! بنزین را مگیر از ما

همیشه حامی ما بوده جز در موقع سختی
خدا حاجی ولادیمیر پوتین را مگیر از ما

خلیج فارس را از لوث ماهی پاک کرد الحق
رئیس گربه‌خوار مؤمن چین را مگیر از ما

در این بازار اگر سودی است با داماد و فرزند است
الهی این ژن خوب این مضامین را مگیر از ما

ریا واجب دورویی مستحب اسلام ایرانی
خداوندا عجب دینی است این دین را مگیر از ما

خدا را شکر از کشور تمام مغزها رفتند
خداوندا تو این دارالمجانین را مگیر از ما

عباس احمدی

  • ناخوانده

نه وقت حزن شما و نه وقت شادی ماست
چراکه صحبت تحریم اقتصادی ماست

کنار سفره ی رنگین و روی گنج روان
گرسنه خفتن و مردن روال عادی ماست

به حرف مفت شماهم اگرعمل کردیم
نشان علم شما نیست بی سوادی ماست

«فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد»
دلیل حرمت می، خوردن زیادی ماست

جهنمی که نباشی در آن بهشت برین
بهشت با تو چو زندان انفرادی ماست

رسیده ای به مراد خودت خدا را شکر
اگر مراد تو ای شیخ نا مرادی ماست

دگر ضلالت انسان به دست شیطان نیست
مشخص است که شیطان هم از ایادی ماست

مرا به کار شما هرگز انتقاد نبود
که هرچه هست بر اشعار انتقادی ماست...

مسلم حسن‌شاهی راویز

  • ناخوانده

هرکس بهای عشق را سنگین بپردازد
در زندگی کمتر به آن و این بپردازد

تاوان بی‌تدبیری سلطان محمد را
آخر چرا سلطان جلال‌الدین بپردازد؟

اسب سیاست خرج و برج خویش را دارد
هرکس که می‌چسبد به قاچ زین بپردازد

ما ریختیم این زندگی را پای نام و نان
خرج و خراجش را نباید دین بپردازد!

فرهاد عشقش کوه‌کندن بود و تاوانش
در طول تاریخ از چه رو شیرین بپردازد؟

تاوان تهمت‌های بیش از ده برادر را
ظلم است اگر هر روز بنیامین بپردازد

وقت است دنیا از خدا قدری بیاموزد
سهم مرا بی‌تهمت و توهین بپردازد

محمود اکرامی

  • ناخوانده