ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

بهترین شعرهایی که شاید نخوانده‌اید

ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

بهترین شعرهایی که شاید نخوانده‌اید

ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

اگر جایی با هشتگ #لاادری مواجه شدید، یعنی اسم شاعر را نمی‌دانیم؛
شاعر را که شناختید به ما هم خبر دهید...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر طنز» ثبت شده است

از آن رهنوردان بی زاد و توشم
من و کیسه خوابی که همواره توشم!

ببخشید اگر زیپ آن را کشیدم
نمی خواستم با کسی رو به رو شم!

چنان بی نوایم که یک لا قبایم
به جز کیسه خوابم چه دارم بپوشم؟!

چه دارم عزیزم! چه دارم بریزم
به جز تکه نانی در این کالجوشم

هوس کرده بودم که چایی بنوشم
زدی ریختی کتری آب جوشم

که البته از تو نپرسیده بودم
چه باید بنوشم، چه باید ننوشم!

اگر روز و شب خواب باشم نباید،
برای همین تکة نان بکوشم

به خاطر ندارم زنم گفته باشد
که در میهمانی چه باید بپوشم؟

اگر هم نصیحت به گوشم فرو رفت
در آوردم انداختم پشت گوشم!

ولی ظاهرا روزی ام نزد گاوی است
کمک کن که آن گاو نر را بدوشم

به هر علتی خم شدم، بعد دیدم
عزیزی نشسته است بالای دوشم

همان کس که با پنجه های ملوسش
مرا ناز کرده است، انگار موشم!

پس از گفتن این چنین شعر نابی
خداییش باید بنازم به هوشم!

همین کیسه خوابی که امروز توشم
خریدار پیدا شود، می فروشم!

سیداکبر میرجعفری
  • ناخوانده