در باد ورق میخورد این دفتر خالی
این غفلت مشهور به تقویم جلالی
هرجا بگریزم، غم تو زودتر آنجاست
از گریه پرم، ای همهجا، جای تو خالی!
هرگز شده دریا برود دیدن رودی؟
دیدار من و عشق؟ چه بیهودهخیالی!
از آب حرام است تهی کاسهی مستان
بر خوان خدا نیست مگر نان حلالی؟
ای هرگز نومید! در این دایرهی وهم
شوق سفری کو؟ چه سقوطی؟ چه کمالی؟
خوب است همه چیز و بهکام است شب و روز
ای عشق! به جز دوری تو نیست ملالی
این قافیهبازی و گرفتاری الفاظ
ما را به کجا میبرد این بیپر و بالی
عبدالحمید ضیایی
- ۰ نظر
- ۱۴ فروردين ۹۷ ، ۱۰:۰۱