ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

بهترین شعرهایی که شاید نخوانده‌اید

ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

بهترین شعرهایی که شاید نخوانده‌اید

ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

اگر جایی با هشتگ #لاادری مواجه شدید، یعنی اسم شاعر را نمی‌دانیم؛
شاعر را که شناختید به ما هم خبر دهید...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علی فردوسی» ثبت شده است

‎در عاشقی میان خلایق زبانزدم
‎من عاشق محمد (ص) و آل محمدم

‎یک ذره از سخاوت او کم نمی شود
‎در پیشگاه او من اگر خوب، اگر بدم

‎شادم از این مقام که از شوق گنبدش
‎بین تمام سر به هواها سرآمدم

‎از بس که مست می شوم از ذکر نام او
‎حد می زنند مردم هشیار بی حدم

‎دیوانه وار زلف گره می زنم به یار
‎دیوانه نیستم... که سر عقل آمدم

‎شرب مدام من صلوات محمدی است
یعنی همیشه مشتری "چای احمدم"

با اینکه اهل دم زدن از عشق نیستم
‎این روزها عجیب به گفتن مقیدم:

‎من عاشق محمد (ص) و آل محمدم
‎من عاشق محمد (ص) و آل محمدم

علی فردوسی

  • ناخوانده

عجیب نیست اگر روی نیزه سر بالاست
جواب مرد به ذلت جواب سربالاست

سری به نیزه دو لب آیه های شیرین خواند
از آن به بعد دگر قند نیشکر بالاست

چه سفره ای است که عالم همه نمک گیرند!؟
چقدر شور در این جمع مختصر بالاست!.
.
مصاف عشق و ریا نابرابر این گونه است
که در مقابل هر تیغ صد سپر بالاست

به شوق آب لب خشک غرق تب کم نیست
شگفت آنکه تب آب بیشتر بالاست

در این طرف عطش عشق می کند غوغا
در آن طرف عطش سکه های زر بالاست

مپرس "هَل مِن ناصِر" که در جواب ای سرو
به جای دست فقط دسته ی تبر بالاست
::
به هیچ آب فروکش نمی کند عطشم
دمای داغ تو در کوره ی جگر بالاست

علی فردوسی

  • ناخوانده