مثل شهاب می گذرم از کنارتان
خانم! منم ستاره ی دنباله دارتان
دلخوش به این شدم که بیفتد مسیر من
هر صد هزار سال شبی در مدارتان
از جوّتان که ردبشوم شعله می کشم
پیداست گُر گرفته تنم از شرارتان
من بی گلایه سوختم اما چه می شود
آن سالها که سوخته در انتظارتان
دیگر بس است هر چه صبورانه سوختم
دیگر بس است هر چه شدم داغدارتان
این بار می خورم به تو تا منفجر شوی
شاید که حس کنید مرا در کنارتان
آتش به سنگ می خورد و زاده می شود
صدها شهاب ملتهب از انفجارتان
□
«من» آفریدمت و خودم کشتمت شبی
حالا، غزل غزل شده ام سوگوارتان
مهدی علیمردان
- ۰ نظر
- ۰۳ خرداد ۰۰ ، ۱۸:۴۳