می خواستم برای تو چیزی ولی نشد
پیراهن سپید و تمیزی ولی نشد
من باشم و تو باشی و باغ و دو صندلی
من باشم و تو باشی و میزی ولی نشد
سوغات جاده های سفر را بیاورم
بنشینم و تو چای بریزی ولی نشد
می خواستم برای خودم دست و پا کنم
از چنگ عشق راه گریزی ولی نشد
یا لا اقل بدون تعارف بگویم از
اینکه برای من چه عزیزی ولی نشد
گفتی بخند و قول بده بعد از این دگر
در پیش چشمم اشک نریزی ولی نشد
گفتم قبول کن که کسی عاشقت شده
می خواسته برای تو چیزی ولی نشد
نغمه مستشارنظامی
- ۰ نظر
- ۱۱ آذر ۹۵ ، ۱۵:۲۶