کارمند زرنگ
کارمندم، آرزوی خانهداری میکنم
زندگی در مجتمعهای اجاری میکنم!
ساکنم در خانهای که میتوانی بشنوی
از هزاران فرسخی هر شب چه کاری میکنم
شب به شب تو با جنیفر میکشی خود را و من
گوش بر آهنگهای افتخاری میکنم!
کارمند دولتم یعنی که از کار خودم
کارهای بهتری وقت اداری میکنم
لای پوشه یک تراول بود، با تردید مرد
گفت کاری میکنی؟ گفتم که آری! میکنم
کلهاش را من نخوردم، گاه اما صبح زود
از رییس قسمت خود پاچهخواری میکنم
تا نشستم لحظهای را داخل ماشین او
روشنم شد بنده دائم خر سواری میکنم!
از خجالت میکنم از آشنایانم فرار
گفتهام رانندگی با یک فراری میکنم
دارد امکانات خوبی مثل بوق و صندلی
روی گاز و ترمزش هم پافشاری میکنم!
روی دستاندازها خانم جنینش سقط شد
من دعایش را به جان شهرداری میکنم
بچه شیرین است و بنده قند خون دارم، اگر
دیدهای دائم فرار از بچهداری میکنم
زیر بار زندگی زاییدهام ای روزگار
مردم اما مثل زنها بارداری میکنم
لقمهای نان میرسد روزی اگر حس میکنم
با خودم انگار دارم روزهخواری میکنم
تا رفیقانم حسابم را بپردازند، هی
دست در جیب عقب، بالا، کناری میکنم!
با حساب بانکی پر هم نکرده هیچکس
کارهایی را که من با یک هزاری میکنم!
محمد رفیعی