بیخبریم از حضور هم
چهارشنبه, ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۱۲:۲۱ ق.ظ
افتادهایم برق زنان بر بلور هم
پیش همیم و بیخبریم از حضور هم
در تُنگ ِ تَنگ خُلقی دنیا من و دلم
خو کردهایم مثل دو ماهی به گور هم
وقتی که عشق صورت خود را در آب دید
ماندند آه و آینه سنگ صبور هم
من در تبت اسیرم و تو تشنهی منی
افتادهاند ماهی و دریا به تور هم
ازذرههات میگذرد بند بند من
پس تور و آب با خبرند از عبور هم
دورند اگرچه روز و شب از همدگر ولی
فارغ نمیشوند شبی از از مرور هم
مرتضی حیدری آلکثیر