دست بالاتراز این دست خدا نیست که نیست
ای که جز خانه تو خلوت ما نیست که نیست
هر چه گشتیم دراین میکده جا نیست که نیست
من که جز نام تو نامی نشنیدم بی شک
جز صدای تو در این دهر صدا نیست که نیست
کاسه ای اشک و دو جرعه نفسی با یادت
شهر ما را به جزاین آب و هوا نیست که نیست
صبح در شهرتو یک مشت گدا آمد و شب
هرچه گشتیم ندیدیم، گدا نیست که نیست
بسکه اخبار غدیرت همه جا پیچیده است
خبری جز خبرت هیچ کجا نیست که نیست
بر جهاز شتران حرف پیمبر این بود
دست بالاتراز این دست خدا نیست که نیست
آنکه محمود صدا کرده صدا باید زد
و فقط بوسه به دستان خدا باید زد
باید این خطبه میان همگان پخش شود
سینه سینه ضربان در ضربان پخش شود
باید این چشمه که امروز به راه افتاده ست
مثل رودی که بود در جریان پخش شود
چون نسیمی که شده پیک بهاران خدا
این خبر از پدران در پسران پخش شود
مادرم خواست که با شیر محبت دادن
نمک عشق تو در هر شریان پخش شود
چهارده قرن گذشته است ولی جا دارد
خبرش صدر خبرهای جهان پخش شود
این خبر را به مؤذن برسان تا هر روز
بر سر مأذنه مابین اذان پخش شود
از شبم کاش نگیری نفسی ماه مرا
أشهد أن علیً ولی اللهِ مرا
ما که عمری دل در عشق اسیری داریم
چه غم از آتش دوزخ که مجیری داریم
روزی ام را در این خانه نوشته است خدا
بی سبب نیست که چشم و دل سیری داریم
راست گفتند که راه تو به خورشید رسد
چه کسی گفته جز این راه مسیری داریم؟
آب نه عین سرابند پس از تو "أدیان"
ما فقط آب در این خاک کویری داریم
همه دیدند پیمبر چه وزیری دارد
همه گفتند از این پس چه امیری داریم
بعد هر یاعلی ام زمزمه یازهراست
بهتر از این چه مراعات نظیری داریم
همردیف دل دریا که به غیر از دریاست
بهترین قافیه خانه مولا زهراست
سفره را باز کن ای شاه گدا آماده ست
به یتیمان بگو امروز غذا آماده ست
سوره مائده نازل شد و ما فهمیدیم
لب این برکه غذای دل ما آماده ست
چه غدیریست، چه عیدیست، برای بخشش
بیشتر از همه اعیاد، خدا آماده است
اختیار سر ما دست دو ابروی تو هست
بکِش آن تیغ دو دم را که منا آماده ست
دردم این است که ای خواجه مرا دردی نیست
ورنه در دست طبیبانه دوا آماده ست
باز هم بوی محرم همه جا را پر کرد
هر که دارد هوس کرببلا آماده ست
ای که بر دشمنی ات بغض و حسد گشت شریک
پسرت گفت: گناهم؟ همه گفتند :أبیک
محسن عربخالقی