صبحانۀ من کامل نیست
پنجشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۵، ۰۳:۱۳ ب.ظ
صبح است و هنوز از صبحت، انگشت درخشانت کو؟
صبحانۀ من کامل نیست رقص لب فنجانت کو؟
صبح است ولی از هر سو، از دامن غمگین کوه
هی ابر فرستادی و هی وعده ی بارانت کو؟
این جا که درختان تا صبح در باد به هم می پیچند
در عطر هم آغوشی ها کو چاک گریبانت؟ کو؟
دلشورۀ دور از دیدار، پیش از تو و بعد از باران
این جا چه هوایی دارد، این جا نه که ایوانت کو؟
تندیس فراقم بی تو داغ از پی داغم بی تو
من طاقت طاقم بی تو، طاق تو و بستانت کو؟
یا جاده به رویم سد شد یا راه که هی مرتد شد
پس سر به بیابان ها نه، پس کوه و بیابانت کو
صبح است و هنوز از خورشید سوسوی اجاقی باقی است
پس داغ مرا روشن باش یا ماه شبستانت کو؟
سیداکبر میرجعفری