مسافر زیاد شد
يكشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۵، ۱۰:۳۲ ب.ظ
در شهر هی قدم زد و عابر زیاد شد
ترس از رقیب بود که آخر زیاد شد
اینقدرهام نصف جهان جمعیت نداشت
با کوچ او به شهر مهاجر زیاد شد
یک لحظه باد روسریاش را کنار زد
از آن به بعد بود که شاعر زیاد شد
هی در لباس کهنه اداهای تازه ریخت
هی کار شاعران معاصر زیاد شد
از بس که خوبچهره و عالمپسند بود
بین زنان شهر سر و سِر زیاد شد
گفتند با زبان خوش از شهر ما برو
ساک سفر که بست مسافر زیاد شد
محمدحسین ملکیان