ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

بهترین شعرهایی که شاید نخوانده‌اید

ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

بهترین شعرهایی که شاید نخوانده‌اید

ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

اگر جایی با هشتگ #لاادری مواجه شدید، یعنی اسم شاعر را نمی‌دانیم؛
شاعر را که شناختید به ما هم خبر دهید...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر زلزله» ثبت شده است

امروز ایلام فردا شاید خراسان بلرزد

فرقی ندارد کجای خاک دلیران بلرزد

 

ما قرن ها با حوادث لرزیده ایم و شکستیم

نگذاشتیم اشک اما در چشم ایران بلرزد

 

هر جا بلرزد به زودی آباد خواهد شد اما

وای از زمانی که در دل یک روز ایمان بلرزد!

 

پیمانه ها را شکستیم تا پای پیمان بمانیم

ننگ است هنگام یاری دستان انسان بلرزد

 

با دردهای فراوان با قرن ها رنج انسان

در برخی از حکمرانان ای کاش وجدان بلرزد

 

آواز کن آنچه داری از سال ها بیقراری

وقتی که داش آکلی نیست بگذار مرجان بلرزد

 

دل گرم باشیم از هم در این جهان جهنم

تا پیش گرمای دل ها سوز زمستان بلرزد

 

حبیب حاجی‌پور

  • ناخوانده

دلم شکسته تر از شیشه های شهر شماست
شکسته باد کسی کاین چنینمان می خواست

شما چقدر صبور و چقدر خشماگین
حضورتان چو تلاقی صخره با دریاست

به استقامت معنای تازه بخشیدید
شما نه مثل دماوند، او به مثل شماست

بیا که از همه ی دشتها سوال کنیم:
کدام قلّه چنین سرفراز و پا برجاست؟

به یک کرامت آبی نگاه دوخته اید
کدام پنجره اینگونه باز سمت خداست؟

میان معرکه لبخند می زنید به عشق
حماسه چون به غزل ختم می شود زیباست

شما که اید؟ صفی از گرسنگی و غرور
که استقامت و مهر از نگاهتان پیداست

اگر چه باغچه ها را کسی لگد کرده
ولی بهار فقط در تصرف گلهاست

تخلص غزلم چیست غیر نام شما؟
ز یمن نام شما خود زبان من گویاست

سهیل محمودی

  • ناخوانده