آسمان میسوزد از سوز نوای آب آب
آه اگر در نینوا نم نم شود نایاب آب
حاجتِ بعد از نمازِ مادرِ بیشیر، شیر
چاره لبهای خشک کودک بیتاب، آب
بین بیداری که غیر از تشنگی چیزی ندید
شاید این کودک ببیند قطرهای در خواب آب
روی لبهایش هزاران نکته تاول زده
روی هر تاول نوشته "یا اولی الالباب" آب
□□□
لب: خمار و چشم: مست و مشک: جام و اشک: می
میشود آمادهی مهمانی مهتاب آب
مرد دریا دل به سمت رود راه افتادهاست
دارد از شوق ملاقاتش دلی شاداب آب
بیدل و دلدار کی از هم جدا خواهند شد
"تا ابد گرداب در آب است و در گرداب آب"
اشک میکوشد به هر نحوی شده جاری شود
تا بریزد پشت پای او کمی ارباب آب
تشنه برگشت از شریعه آبروی آب ریخت
از سر شرمندگی شد چکه چکه آب آب
موجها آشفته، نبضش نامنظم میزند
از تمنای «برادر جان مرا دریاب» آب
□□□
آب مینوشند و نامش را به نیکی میبرند
تا قیامت عکس سقا را گرفته قاب آب
حامد تجری
- ۰ نظر
- ۰۴ آذر ۹۵ ، ۱۵:۱۵