روح آریایی (2)
عمر چون برق و باد میگذرد
منزل امروز در چهل دارم
در میانسالی و میانهٔ راه
حال و احوالِ معتدل دارم
متوسط درآمدی هم هست
خطِ پرسرعت از شاتل دارم
کاش آدم گذشته بود از سیب...
الغرض اینکه یک اَپل دارم
قلم و کاغذ و تراسی دنج
تازه یک بُکس هم کَمِل دارم
در همین فیسبوک میبینی
چهرهای خوب و مستقل دارم
اینستا و کلابهاوز که هیچ
همهجا بنده یک پنل دارم
بیعدد راه ارتباطی هست
چون که هم پیج هم چَنِل دارم
در فضای مجازیام دائم
لایو هم بعله! متصل دارم
بهبه و چهچه و کف و هورا
چندتا نوچهٔ زبل دارم
◻️
آب را گل نکردهام هرگز
در هنر حقِ آبوگل دارم
عشقِ معماری مدرنم من
نظری هم به کاهگل دارم
ابنسینا که جدِ مادر ماست
نسبتی نیز با «هِگِل» دارم
با «همایی» تفاوتم این است
که به جای عبا شِنِل دارم
آخرین شعر «سایه» پیش من است
دستخطی هم از «راسِل» دارم
نقد دارم به حافظ و سعدی
نامهای هم به ساموئل دارم
هم زبان فرانسه میدانم
هم دوتا مدرک تافِل دارم
گوشم آسوده است از دنیا
من فقط چشم بر نوبل دارم
◻️
مهربانو! ببین! تفاوت با،
شاعرکهای لو لِول دارم
مصلحِ اجتماعیام بنده
فرق با خلقِ منفعل دارم
یک «حنا» داشتم به مزرعهای
دوستی هم به نام «نِل» دارم
ولی این لحظه بیکس و تنهام
حالتی خسته و کسل دارم
به سرم زد که خودکشی بکنم
بسکه افکارِ مضمحل دارم
ولی اکنون به شوق روی شماست
که دلی گرم و مشتعل دارم
ظهر سوشی زدم به یاد شما
شام هم سوپِ وِرمیشل دارم
سر شوریدهٔ مرا منگر
لااقل چندجور ژل دارم
سیرتی چون «مشایخی» اما
صورتی مثل «پاکدل» دارم
مگذر از یک تماسِ تصویری
من فقط قصدِ دردِ دل دارم
◻️
جانِ من صبر کن!... تو میدانی
شرکت و چند پرسنل دارم؟
آشنای وزیرِ نفتم من
وسط کیش هم هتل دارم
شاید این دوره هم شدم کاندید
جایگاهی در این اِشل دارم
یک تُکِ پا بیا به دفتر ما
عطرِ ورساچه و شَنِل دارم
جنس ارزان و خوب و اُرژینال
رژ لب، رنگ مو ، ریمل دارم
بدلیجات،روسری،مانتو
گیرِ سر،تاپ، شال، تِل دارم
◻️
در دفاع از حقوق حیوانات
چندتا گربهٔ خپل دارم
به خدا من خودم فمینیستم
کینه از مردها به دل دارم
مردها ؛ مردهای بیاحساس
با همه مردها دوئل دارم
خسته از مرد بودنِ خویشم
لاجرم حالتی خجل دارم
کار دارم... نرو!... سمیه!... نرو!
باردارم.... نرو!... سمیه!....
جواد زهتاب