بنده بعد از آمدن در عرض یک ماه و دو ماه
نرخ مایحتاجتان را میکنم چون عهد شاه
پوشش آزاد است در این مملکت، باید جوان
هر چه میخواهد بپوشد، چارخانه، راهراه
میکنم آزادشان از بحر و وزن و قافیه
شاعران را غرق خواهم کرد در بحر رفاه
ماه را میآورم روى زمین تا شاعران
ذوقشان هر شب بجوشد در تنور داغ ماه
شاعران را واقعا با هم برادر میکنم
تا نیفتد یوسف شعر کسى دیگر به چاه
روز باید روز باشد اینکه خیلى روشن است
شب نباید باشد اصلا این قدر زشت و سیاه
جاى دانشگاه زایشگاه برپا میکنم!
تا نگردد ملت ایران پس از این زابهراه
کاه را چون کوه خواهم کرد در عرض دو سال
گرچه شد در هشت سال پیش گاهى کوه، کاه
فقر را حل میکنم در چاى و مىنوشم چو آب
مشکل فقر وطن حل میشود با این گیاه
نان اگر یک جور باشد بعد از این شایسته نیست
وقت مردم در صف انواع نان گردد تباه
تا بگریانم تمام دشمنان را زار زار
چارهاى جز این نمىبینم بخندم قاه قاه
پارسى را پاس خواهم داشتن با این روش!
شیر پاک از دامداران مىخرم اندر پگاه
با گناهى مرتکب را میکنم فورا دراز
تا به آسانى نگردد هیچکس گرد گناه
سلطه اشراف را کم میکنم با اقتدار
گرچه پیش از دستگیری، دزد باشد پادشاه
مردم ما را گزینش نیست لازم، مىتوان
هر چه را فهمید در سیماىشان با یک نگاه
رأىتان با هرکه باشد، باشد اما بنده نیز
آدمى هستم که هرگز نیستم دنبال جاه
هرکسى جز من درآید از دل صندوقها
اشتباه است اشتباه است اشتباه است اشتباه
ناصر فیض