ای نام تو خوشبوتر از آلاله و شب بو
یک عالمه گل کاشتهای در خَم ابرو
خورشید هم از شرق دو چشم تو میآید
هر صبح که در بند کنی حلقه گیسو
از دانه اشک دل زوّار تو رویید
بر گرد ضریحِ تو چنین حلقۀ بازو
مشغول طوافِ حرمت هر چه کبوتر
مهمان صفای قدمت هر چه پرستو
تصویر فلک یکسره در صحن تو پیداست
از بس که بدان بال ملایک زده جارو
تا صید کند یک نظر از گوشه چشمت
صیاد زده ناله که: "یا ضامن آهو"
پیش تو دراز است مرا دست گدایی
با کاسۀ دل، کاسۀ سر، کاسۀ زانو
ای نابترین مایۀ الهام غزل ها
با تو چه نیازیست به معشوق و لب جو؟
بیمار توام آقا، نذرت دل تنگم
بنویس برای دل من نسخه و دارو
عباس احمدی
- ۰ نظر
- ۱۴ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۴۵