شب گذشته من و او چه خواب خوبی بود
در آن سیاهی شب آفتاب خوبی بود
همیشه موقع دیدار او دلم می ریخت
اگر چه ترس نبود اضطراب خوبی بود
گناه نیمه شب ما کلام حافظ شد
گناه نیمه شب ما ثواب خوبی بود
تفالی نزد و یک غزل برایم خواند
ولی عجب غزلی انتخاب خوبی بود
"چه مستی است ندانم که رو به ما آورد"
جهان به رقص در آمد...شراب خوبی بود
سوال کردم ازاو عشق چیست؟چشمانش
سکوت ریخت برایم، جواب خوبی بود
تمام شب تن اورا ورق ورق خواندم
غزل، سپید، ترانه، کتاب خوبی بود
::
اگر چه شاعر آیینی ام دلش می خواست
که عاشقانه بگویم، عذاب خوبی بود
سیدحمیدرضا برقعی
- ۰ نظر
- ۱۸ دی ۹۵ ، ۱۴:۵۶