که به تجلیل از حضور تو، از نبودت اجازه می خواهند
با سکون خودت هم آغوشی، مثل آتشفشان خاموشی
دره های زمین ولی با زور، از گلویت گدازه می خواهند
استخوان های لیبی و بحرین، یا فلسطین سرد، فرقی نیست
گور کن ها برای گورستان، چند قطعه جنازه می خواهند
می روم پس دهم سلامت را، آه شرمنده ام که نامت را؛
یا برای قشنگی کوچه، یا برای مغازه می خواهند
جنگ تا عمق استخوان رفته، ریشه در خاک برده طوری که؛
دست ها هم اگر به جیب روند، سنگ ها «انتفاضه» می خواهند
مهدی رحیمی
- ۰ نظر
- ۲۲ دی ۹۵ ، ۱۰:۲۸