دوباره می رود معراج پیغمبر از آغوشت
فقیری آمده بر خاک پایت بوسه بگزارد
و از لطفت درآورده است حالا سر از آغوشت
چه کردی در جواب بد زبانی های آن شامی؟
که با چشمان تر دل میکند آخر از آغوشت
دلت را با کریم فاطمه یک عمر میسوزاند
شبی که پر شکسته بال زد مادر از آغوشت
تو که راز دلت را برملا کردی برای تشت
برای گریه خواهر کجا بهتر از آغوشت
حسین عباسپور
- ۰ نظر
- ۰۱ آذر ۹۵ ، ۱۹:۵۳