قهوهی چشم تو فالیست به خواب آلوده
زودتر میشکند توبهی خشک از آن روی
سر سجاده کنم لب به شراب آلوده
نام ما را بنویسید به ایوان نجف
نشد از نام سگ کهف، کتاب آلوده
زیر سنگ است به عشق تو علی جان دستم
تا عقیق یمنی شد به رکاب آلوده
دامن عصمتم از گرد عبادت پاک است
نشود بندهی حیدر به ثواب آلوده
زآشنایان چه توقع ز غریبان چه ملال
در محیطی که نشد بحر به آب آلوده
معنی از خیر گذشتن به درش بگذر باز
حیف از آن لب که بگردد به عتاب آلوده
محمد سهرابی
- ۰ نظر
- ۰۳ آذر ۹۵ ، ۲۱:۳۷