ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

بهترین شعرهایی که شاید نخوانده‌اید

ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

بهترین شعرهایی که شاید نخوانده‌اید

ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

اگر جایی با هشتگ #لاادری مواجه شدید، یعنی اسم شاعر را نمی‌دانیم؛
شاعر را که شناختید به ما هم خبر دهید...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب در دی ۱۳۹۷ ثبت شده است

بی‌نگاهت بی‌نگاهت مرده بودم بارها
ای که چشمانت گره وا می‌کند از کارها

مهر تو جاری شده در سینه‌ی دریا و رود
دور دستاس تو می‌چرخند گندم‌زارها

باز هم چیزی به جز نان و نمک در خانه نیست
با تو شیرین است اما سفره‌ی افطارها

باغ غمگین است لبخندی بزن تا بشکفند
یاس‌ها، آلاله‌ها، گلپونه‌ها، گلنارها

برگ‌های نازکت را مرهمی جز زخم نیست
دورت ای گل سربرآوردند از بس خارها

بعد تو دارد مدینه غربتی بی‌حد و مرز
خانه‌های شهر، درها، کوچه‌ها، دیوارها

نخل‌های بی‌شماری نیمه شب‌ها دیده‌اند
سر به چاه درد برده کوه صبری بارها

سیده تکتم حسینی

  • ناخوانده

هرچند خنده بر لب عالم می آورند
باران و برف با خودشان غم می آورند

من دوست دارم این غم باران و برف را
زیرا تو را دوباره به یادم می آورند

باران چکامه ای ست که در وصف عاشقان
خورشید و ابر و باد فراهم می آورند

هر سال ابرها شب یلدا سبد، سبد
از باغ آسمان گل مریم می آورند

اما دریغ از آن همه پروانه ی سپید
با خود بهشت را به جهنم می آورند

گل ها اگرچه چشم نوازند و بی رقیب
پهلوی برگ های خزان کم می آورند

امسال دست پنجره از برف خالی است
امسال درد پشت سر هم می آورند

سیدابوالفضل صمدی

  • ناخوانده