ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

بهترین شعرهایی که شاید نخوانده‌اید

ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

بهترین شعرهایی که شاید نخوانده‌اید

ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

اگر جایی با هشتگ #لاادری مواجه شدید، یعنی اسم شاعر را نمی‌دانیم؛
شاعر را که شناختید به ما هم خبر دهید...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر برف» ثبت شده است

هرچند خنده بر لب عالم می آورند
باران و برف با خودشان غم می آورند

من دوست دارم این غم باران و برف را
زیرا تو را دوباره به یادم می آورند

باران چکامه ای ست که در وصف عاشقان
خورشید و ابر و باد فراهم می آورند

هر سال ابرها شب یلدا سبد، سبد
از باغ آسمان گل مریم می آورند

اما دریغ از آن همه پروانه ی سپید
با خود بهشت را به جهنم می آورند

گل ها اگرچه چشم نوازند و بی رقیب
پهلوی برگ های خزان کم می آورند

امسال دست پنجره از برف خالی است
امسال درد پشت سر هم می آورند

سیدابوالفضل صمدی

  • ناخوانده