ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

بهترین شعرهایی که شاید نخوانده‌اید

ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

بهترین شعرهایی که شاید نخوانده‌اید

ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

اگر جایی با هشتگ #لاادری مواجه شدید، یعنی اسم شاعر را نمی‌دانیم؛
شاعر را که شناختید به ما هم خبر دهید...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر بهار» ثبت شده است

آری! هوا خوش است و غزل‌خیز در بهار
باریده است خنده یکریز در بهار

از باد نوبهار -حدیث است- تن مپوش
باید درید جامه پرهیز در بهار!

اما خدا نیاورد آن روز را که آه...
گیرد دلی بهانه پاییز در بهار

بی دید و بازدید تو تبریک عید چیست؟
چندین دروغ مصلحت آمیز در بهار

با دیدنم پر از عرق شرم می‌شوند
گل‌های شادکام دل‌انگیز در بهار

می‌بینم ای شکوفه که خون می‌شود دلت
از شاخه انار میاویز در بهار

محمدمهدی سیار

 

  • ناخوانده
بهار آمده اما هوا هوای تو نیست
مرا ببخش اگر این غزل برای تو نیست

به شوق شال و کلاه تو برف میآمد...
و سال‌هاست از این کوچه رد پای تو نیست

نسیم با هوس رخت‌های روی طناب
به رقص آمده و دامن رهای تو نیست

کنار این همه مهمان چقدر تنهایم!؟
میان این همه ناخوانده، کفش‌های تو نیست

به دل نگیر اگر این روزها کمی دودلم
دلی کلافه که جای تو هست و جای تو نیست

به شیشه می‌خورد انگشت‌های باران... آه...
شبیه در زدن تو... ولی صدای تو نیست

تو نیستی دل این چتر، وا نخواهد شد
غمی‌ست باران... وقتی هوا هوای تو نیست...!

اصغر معاذی
  • ناخوانده

نه لب گشایدم از گل، نه دل کشد به نبید
چه بی‌نشاط بهاری که بی‌ رخ تو رسید!

نشان داغ دل ماست لاله‌‌ای که شکفت
به سوگواری زلف تو این بنفشه دمید

بیا که خاک رهت لاله‌زار خواهد شد
ز بس که خون دل از چشم انتظار چکید

به یاد زلف نگونسار شاهدان چمن
ببین در آینه‌ی جویبار گریه‌ی بید

به دور ما که همه خون دل به ساغرهاست
ز چشم ساقی غمگین که بوسه خواهد چید؟

چه جای من؟ که درین روزگار بی‌فریاد
ز دست جور تو ناهید بر فلک نالید

از این چراغ تواَم چشم روشنایی نیست
که کس ز آتش بیداد غیر دود ندید

گذشت عمر و به دل عشوه می‌خریم هنوز
که هست در پی شام سیاه صبح سپید

کراست سایه درین فتنه‌ها امید امان؟
شد آن زمان که دلی بود در امان امید

صفای آینه‌ی خواجه بین کزین دم سرد
نشد مکدر و بر آه عاشقان بخشید

هوشنگ ابتهاج (ه.ا.سایه)

  • ناخوانده