ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

بهترین شعرهایی که شاید نخوانده‌اید

ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

بهترین شعرهایی که شاید نخوانده‌اید

ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

اگر جایی با هشتگ #لاادری مواجه شدید، یعنی اسم شاعر را نمی‌دانیم؛
شاعر را که شناختید به ما هم خبر دهید...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عبدالحمید ضیایی» ثبت شده است

در باد ورق می‌خورد این دفتر خالی
این غفلت مشهور به تقویم جلالی

هرجا بگریزم، غم تو زودتر آن‌جاست
از گریه پرم، ای همه‌جا، جای تو خالی!

هرگز شده دریا برود دیدن رودی؟
دیدار من و عشق؟ چه بیهوده‌خیالی!

از آب حرام است تهی کاسه‌ی مستان
بر خوان خدا نیست مگر نان حلالی؟

ای هرگز نومید! در این دایره‌ی وهم
شوق سفری کو؟ چه سقوطی؟ چه کمالی؟

خوب ‌است همه چیز و به‌کام است شب و روز
ای عشق! به جز دوری تو نیست ملالی

این قافیه‌بازی و گرفتاری الفاظ
ما را به کجا می‌برد این بی‌پر و بالی

عبدالحمید ضیایی

  • ناخوانده

ای خنده‌هایت بخیه‌یِ زخمِ فراموشی
ژرفِ تُهی! تنهاییِ بعد از هماغوشی!

در عشق، گاهی چاره‌ای غیر از خیانت نیست؛
گاهی اگر سودابه هم باشی، سیاووشی...

یک عمر جادو کرد و جنبل، آخرش دیدیم
بیرون نیامد از کُلاهِ عشق، خرگوشی

این شیرِ بی یال و دُم و اِشکَم، خودش مانده‌ست
در دام‌ها، چشمْ‌انتظارِ مُعجِزِ موشی!

من پنجمین دیوارِ زندانِ خودم هستم
دیگر نماند ای اسمِ شب! نه چشم و نه گوشی...

دیوانه‌ام کرده ست این دلتنگیِ کافر
آه ای غم ات ذکرِ تکلّم‌های خاموشی!

شد سجده طولانی، گمان کردی مسلمانم؟
سُبحانَ مَن...، سُبحانَکَ ....، آه از فراموشی!

عبدالحمید ضیایی

  • ناخوانده