ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

بهترین شعرهایی که شاید نخوانده‌اید

ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

بهترین شعرهایی که شاید نخوانده‌اید

ناخوانده | گنجینه شعر معاصر

اگر جایی با هشتگ #لاادری مواجه شدید، یعنی اسم شاعر را نمی‌دانیم؛
شاعر را که شناختید به ما هم خبر دهید...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مرکب حرکت» ثبت شده است

این یک حدیثِ معتبر از مرگ است:
هر کس که مرده است نمی میرد!
هر کس که مرده بودنِ خود را هم،
از یاد برده است نمی میرد!
هر کس که نیشِ خنجرِ قلبش را،
با میل خورده است نمی میرد!

این یک حدیثِ معتبر از رنج است:
[نابرده رنج گنج میسر نیست]؛
در جنگلی که خورده عقابش را،
جایِ خر است، جایِ کبوتر نیست؛
هر کس مرا به چاه نیندازد،
بی شک غریبه است، برادر نیست!

این یک حدیثِ معتبر از دین است:
یا ایها الذین... کجا رفتید؟!
ای دوستانِ مومنِ من، از من،
کافر شدید و سمتِ خدا رفتید؟!
اَلّاکُلنگ، بازیِ بی رحمی ست؛
خوردم زمین؛ شما به هوا رفتید!

این یک حدیثِ معتبر از جنگ است:
ترکش! تَ..تَر.... تَ..تَر.... -چه کشی آمد-
بس کن خدایِ من! به خدا زشت است؛
جبری که از لبت پرشی آمد!
تو روز و شب عذاب فرستادی؛
از سمتِ ما چه واکنشی آمد؟

این یک حدیثِ معتبر از کفر است:
لبخندِ تو خدایِ جهانم بود؛
[یا هو] نه! [یا تو] [یا تو] فقط [یا تو]،
[یا تو] همیشه وردِ زبانم بود؛
موعودِ خوردنِ لبِ نورانیت،
از کودکی امامِ زمانم بود!

این یک حدیثِ معتبر از شعر است:
مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُن؛
حافظ نخوان، کنایه نزن دیگر:
[آنان که خاک را به نظر... ] بس کن؛
بعد از تو گریه کرده ام آهم را
در گوشِ نعره هایِ گرامافون!

این یک حدیثِ معتبر از عشق است:
تنها حدیثِ خنده تویی، برگرد!
برگرد و ذره ذره شکارم کن؛
درندگیِ رنده تویی، برگرد!
پرواز را تو برده ای از یادم؛
دنیایِ بی پرنده تویی، برگرد!

ای دامنت روایتِ کوتاهی،
دنیا نمایشی ست که کوتاه است!
آلوده ی بهشتم و میترسم؛
از بس خدایِ چشمِ تو گمراه است!
لطفا بخوان ادامه ی بغضم را؛
این یک حدیثِ معتبر از آه است:

من یک حدیثِ معتبرم از تو؛
از تو...؛ اگرچه بی خبرم از تو!
ای ماجرای بودن من، ای من،
تا کی من از تو بو نبرم، از تو؟؛
بازی تویی! قمار منم! تا کی،
تا کی ببازمت، نبرم از تو؟!
تو صد هزار و یک نفری بی من!
من صد هزار و یک نفرم از تو!
شرمنده ام که پر زدم و پر زد،
مُهرِ قفس به بال و پرم از تو!
شرمنده ام که بی تو دلم خون است،
از من که بی تو در به درم، از تو!
تو یک حدیثِ معتبر از مرگی؛
یک روز می رسد خبرم از تو

محمدرضا طباطبایی

  • ناخوانده